امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Build Up

    ˈbɪld.ʌp ˈbɪld.ʌp
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها

    phrasal verb C1
    رشد دادن، توسعه دادن، گسترش دادن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    phrasal verb
    ( سلامتی یا قدرت و اعتبار) تقویت کردن، ترقی دادن، ترویج کردن
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد build up

    1. phrasal verb amplify, advertise
      Synonyms: add to, boost, develop, enhance, expand, extend, fortify, heighten, hype, improve, increase, intensify, plug, promote, publicize, puff, reinforce, spotlight, strengthen
      Antonyms: lessen, let down, play down, weaken
    2. phrasal verb Accumulate, to pile up, to increase in stages

    ارجاع به لغت build up

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «build up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/build up

    لغات نزدیک build up

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار